تحولات لبنان و فلسطین

علیرضا متولی، نویسنده و کارشناس روان‌شناسی کودک است که سال‌ها در زمینۀ ادبیات کودک ‌و نوجوان کار کرده و در نشریات گوناگون این حوزه فعالیت داشته است.

خواستم با نوشتن رمان به دختران کشورم کمک کنم

جدیدترین داستان او «من و آقای همسایه» به همت انتشارات به‌نشر منتشر شده است. این اثر به تازگی در بیستمین دورۀ جایزه قلم زرین به عنوان اثر برگزیده در حوزۀ داستان کودک ‌و نوجوان معرفی شد. «من و آقای همسایه» داستان تلاش‌های یک دختر نوجوان به نام «افسانه» است برای مستقل شدن در مسیری که انتخاب کرده. او در این مسیر با مسائل زیادی روبه‌رو می‌شود. به نظر می‌رسد کتاب دربارۀ توسل است اما به اعتقاد نویسنده، در این داستان قهرمان قصه به کسی متوسل نمی‌شود؛ اما چینش شرایط زندگی‌اش به سمتی می‌رود که گویی همه‌ شرایط به‌ وجود آمده در حال صاف ‌کردن جاده‌ موفقیت او هستند.  در واقع این رمان به مخاطبش می‌گوید به علامت‌ها و نشانه‌های هستی توجه کند و نسبت به راه‌هایی که جلو پای او می‌گذارد بی‌تفاوت نباشد. گفت‌وگوی ما را با این نویسنده بخوانید. 

آقای متولی آیا قالب داستانی بستر خوبی برای پرداختن به مسائل دینی و شبهات است؟
تا به ‌حال خیلی‌ها از قالب داستان برای شبهه‌افکنی استفاده کرده‌اند پس برای رفع شبهه هم می‌توان از آن استفاده کرد. تعبیر من از مسائل دینی با تعبیر رایج در جامعه متفاوت است؛ من همۀ چیزهایی را که اخلاقی و معنوی هستند دینی می‌دانم، یعنی اگر ما داستانی بنویسیم که به نوعی دروغ را مذمت کند آیا این اثر نمی‌تواند در آثار دینی قرار بگیرد؟ بله می‌تواند. ولی اگر تعبیرمان از دین یا نوشته‌های دینی این باشد که مستقیماً اسم ائمه(ع) و علمای دینی بیاید یا اشاره به بیانات آن‌ها باشد، در واقع این ادبیات مذهبی است و باز هم در آن ناچاریم به این مسائل بپردازیم چون آن‌ها هم آمده‌اند تا اخلاق را ترویج کنند. به نظر من، نویسنده هم نوعی بعثت دارد و مکلف است مکارم اخلاق را رواج دهد. قالب داستان روش نوشتن من است و اگر بخواهم حرفی بزنم همیشه از این روش استفاده می‌کنم. داستان ‌نوشتن از زندگی روزمرۀ مردم اصلاً کار سختی نیست، کار سخت آنجاست محتوایی را که می‌خواهید منتقل کنید برای مخاطبتان قابل پذیرش باشد یا به قول معروف با آن همذات‌پنداری کند.

چطور شد که خواستید درباره دختران و مسائل آن‌ها داستان بنویسید؟ 
یک نویسنده باید بیننده، شنونده و شاهد خوبی در جامعۀ خود باشد. به هر حال ما در اطراف خود آدم‌ها، مشکلات و زندگیشان را می‌بینیم و دانشی داریم و بر اساس آن دانش، ایده‌هایی برای زندگی بهتر داریم. اینکه سوژه‌ها چه طور شکل می‌گیرند واقعاً مشخص نیست. البته چون من در حوزۀ مسائل دختران بیشتر کار کرده‌ام معمولاً شخصیت‌ قصه‌هایم دختر هستند و از پس نوشتن این شخصیت‌ها بهتر برمی‌آیم. به ‌طور کلی زندگی افسانه در این رمان لزوماً زندگی یک دختر خاص نیست و ممکن است ترکیبی از وضعیت‌های گوناگون دختران جامعۀ ما باشد. دختران امروز ما در جست‌وجوی استقلال و حضور فعال در جامعه هستند و باید راهش را بیاموزند. قصد من از نوشتن این رمان کمک به آن‌ها در این زمینه بوده است.

داستان دینی در ادبیات امروز کودک ‌و نوجوان چه جایگاهی دارد، مورد قبول مخاطب نوجوان است؟ 
من با طبقه‌بندی داستان دینی و غیردینی خیلی موافق نیستم. این جداسازی خود تبدیل به یک مانع شده است. اصرار بر اینکه داستان دینی مخاطب ندارد اصرار بیهوده‌ای‌ است. جامعۀ ما متکثر است و بی‌دین و بادین، مخالف دین و موافق در آن وجود دارند. هیچ نویسنده‌ای نمی‌تواند این توقع را داشته باشد که همۀ افراد کارهایش را بخوانند. انتخاب با خواننده است و البته گاهی هم این کتاب است که خواننده را انتخاب می‌کند. اگر مقاومتی در برابر خواندن داستان دینی در بعضی افراد هست ناشی از بعضی مسائل سیاسی و اجتماعی، تأثیرات فضای مجازی و در نهایت ناآگاهی آن‌هاست. مشکل این است که ما برای درک هستی باید انحصارطلبی را کنار بگذاریم. هستی یک کل یکپارچه است که اگر بخواهیم فقط به بخشی از آن چنگ بیندازیم به همان اندازه دستگیرمان می‌شود. در این مورد فرقی بین متدین‌ها یا غیرمتدین‌ها نیست. این به وضعیت فرهنگی جامعۀ ما برمی‌گردد که نسبت به همه‌ چیز موضع منفی یا مثبت داریم و اغلب در مواضعمان پافشاری بیهوده‌ای داریم. اگر دنبال حقیقت باشیم باید همه‌ چیز را بخوانیم. آیه قرآن است که سفارش می‌کند باید همه ‌چیز را بشنوی و بخوانی و بهترینش را پیروی کنی. کسانی که نسبت به ادبیات دینی موضع دارند شاید به این دلیل است که با حکومت مشکل دارند و چون حکومت، دینی است داستان دینی هم نمی‌خوانند. از طرفی ممکن است طرفداران حکومت هم انواع داستان‌ها و مطالب دینی را بخوانند که در واقع به لحاظ محتوایی سخیف و گاهی در شأن دین نباشد. از این آثار کم نداریم. نویسنده دینی باید مستقل باشد و دیدگاه‌های خودش را که برخاسته از تعالیم دینی ناب است در قالب‌های جذاب به خوانندگان ارائه کند. کار خوب به هر حال مسیر خودش را باز می‌کند. به هر حال هر مخاطبی یک موضوع برایش جذاب است؛ نوجوانانی داریم که فقط یک ژانر برایشان جذاب است مثل پلیسی، وحشت و... .
واقعیت این است که آدم‌ها آزادند هر چیزی می‌خواهند بخوانند.
ما نه تنها در داستان دینی که کلاً در ادبیات در تمام ژانرها در نقطۀ قابل قبولی نیستیم. فرم مناسب برای جذب مخاطب وجود ندارد و چیزی به نام ادبیات به معنای واقعی کلمه نداریم. اما باید بگویم که در سال‌های اخیر فعالیت‌های خوبی در این زمینه شده و آثار قابل قبولی هم منتشر شده‌اند اما کافی نیست و باید در این زمینه گام‌های بزرگ‌تر و استوارتری برداشته شود.

داستان شما برگزیده جایزه قلم زرین شده است. این جشنواره چه تأثیری بر جریان ادبی ایران داشته است؟
جشنواره‌هایی هستند که جوایزی به برگزیدگان می‌دهند؛ حُسن آن این است که یک نویسنده خود را محک می‌زند می‌بیند بین رقیبان در کدام مرحله است. منتها نقد من به جشنواره‌ها یا داوران این است که سلیقه‌ای عمل می‌کنند و این سلیقه در تعیین جایزه برای یک کتاب، نقش دارد. هر جشنواره یک مرام‌نامه‌ای دارد و موضوعاتی برایش مهم است و طبق همان اصول به کتاب‌ها جایزه می‌دهد. ممکن است کار بسیار خوبی وجود داشته باشد اما چون با مرام و سیاست آن جشنواره منطبق نیست نمی‌تواند جایزه بگیرد. این در همه ‌جا هست و طبیعی است، ولی مشکل این است که در داوری‌ها نقایصی وجود دارد. این را به عنوان یک خواسته بیان می‌کنم؛ ما به یک نظام داوری نیاز داریم که داورها برایش آموزش دیده باشند. هر نویسنده و کسی که در ادبیات کار می‌کند نمی‌تواند اثری را داوری کند. مثل مسابقۀ فوتبال؛ یک فوتبالیست نمی‌تواند مسابقۀ فوتبال را داوری کند و داوری بر عهدۀ داوری است که در داوری کردن متخصص است. در ادبیات داستانی نیز به این نیاز داریم؛ داورانی که داوری ‌کردن را آموزش دیده باشند. اینجا نقد ادبی خیلی مهم است ولی به آن توجه نمی‌شود. تمرین نقد نکرده‌ایم که منتقد و مُنَقِد ادبی تربیت کنیم. به ‌ویژه در حوزه کتاب کودک و نوجوان خیلی ضعیفیم. اهمیت جوایز و جشنواره‌ها هم در این حد است که چند روزی نویسنده و عنوان کتاب سر زبان‌ها می‌افتد و بعد به فراموشی سپرده می‌شود.

این جوایز تا چه حد می‌توانند به دیده‌ شدن نویسندگان کمک کنند؟
ادبیاتی که تقویتش منوط به این جوایز باشد ادبیات نیست. کار نویسنده، نوشتن است. نویسندگان خوب بسیاری هستند که تا به حال جایزه‌ای دریافت نکرده‌اند. ممکن است این جوایز برای جوان‌ها خوب باشد؛ گرچه این جوایز نباید آن‌ها را دچار غرور کند چون در این ‌صورت این جایزه می‌تواند مانع رشد آن‌ها بشود.جوایز و جشنواره‌ها در صورتی می‌توانند به اعتلای ادبیات کمک کنند که آثار بر اساس سلیقه‌های داوران تعیین نشده باشند. جایزه نباید دلیل و انگیزه‌ پیشرفت باشد بلکه باید ملاکی باشد برای پیشرفت کار نویسنده و سنجیدن این پیشرفت. اگر نویسنده‌ای بخواهد جایزه را سکوی پرش برای کار بعدی خود کند به بیراهه می‌رود.خود بنده هیچ وقت برای جایزه ننوشته‌ام. اگر چه انتخاب یک اثر به عنوان اثر برگزیده خوشحالم می‌کند. بدون این جایزه هم مشغول کار بعدی هستم. با این جایزه هم، همچنان به کار خودم ادامه می‌دهم.

خبرنگار:   فاطمه نعمتی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.